آشنای یار

فرهنگی-اجتماعی-عرفانی

آشنای یار

فرهنگی-اجتماعی-عرفانی

راز و رمز شب یلدا

 

ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد  

نترس از شب یلدا بهار امدنی است

 

  

 

همه شبهای غم آبستن روز طرب است 

یوسف روز ز چاه شب یلدا آید 

 

 

شب دراز است از بهر راز گفتن و حاجات خواستن و چنین است 

که مولانا راز و رمزی با شب داشته :  

 

بیگاه شد بیگاه شد ، خورشید اندر چاه شد  

خورشید جان عاشقان در خلوت ا...شد 

 

طولانی ترین شب سال هم صبح می شود. اما...!
  
تپشهای قلبم را به باور خاطره هایم پیوند می زنم
و سرزمینی را که همزاد با خاک است و کهن تر از تاریخ 
برای نوباوگان خاک و تازه به دوران رسیدگان تاریخ زمزمه می کنم
زمزمه می کنم که :
من از نسل شب شکنان روزگارم
من از نسل نور افرینان پاک
از سلاله پاک اریائیان بردبارم
منم میراث هزار ساله زمین
همان ازشرق تا غرب گسترده اغوش
همان پیام اور مهر و دوستی
همان گرفته در فش آشتی بر دوش
نه خود ستیزم ، نه دیگر ستیز
مرا و یادگاران مرا به نیکی یادار
که یادگار یادگاران من ، همه شادی است و شادمانی

. . .


شب است و گیتی غرق در سیاهی
شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی
باور به نور و روشنایی است
که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
و از دل شبهای یلدا ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند
تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد
شب یلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم . . . .


شب یلدا یا «شب چله» شب اول زمستان و درازترین شب

سال است و فردای ان با دمیدن خورشید ، روزها بزرگ تر

شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد این بود که ایرانیان

باستان ، اخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش

خورشید می خواندند و برای ان جشن بزرگی بر پا می کردند

این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام  افریننده

 در زمان قبل از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام

افریننده نور معروف شد،همان که در زبان انگلیسی "day"

خوانده میشود یلدا و جشنهای مربوطه که در این شب

برگزار می شود یک سنت باستانی است یلدا یک جشن

اریایی است و پیروان میتراییسم ان را از هزاران سال

پیش درایران برگزار می کرده اند یلدا روز تولد میترا یا مهر

است این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین

کردند کهن است نور، روز و روشنایی خورشید نشانه هایی

از افریدگار بود در حالی که شب تاریکی و سرما  نشانه هایی

ازاهریمن ، مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این

باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ

همیشگی به سر می برند روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی

 بود درحالی که روزهای کوتاه تر نشانه ای از غلبه تاریکی برای

 در امان بودن از خطر اهریمن ، در این شب همه دور هم جمع

می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند

 



ایین شب یلدا یا شب چله ، خوردن اجیل مخصوص ، هندوانه ، انار

و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند

و نشانه برکت ، تندرستی ، فراوانی و شادکامی هستند در این

شب هم مثل جشن تیرگان ، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم

است حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری

ان، اینده گویی می کنند



 

(برای تکرار کلیپ روی کلمه اغاز کلیک کنید)

 

 

 

رحلت غم انگیز مرجع بزرگوار حضرت آیت الله منتظری، دلیر‌ترین فقیه 

 استبداد ستیز دوران، کام‌ها را تلخ و چشم‌ها را گریان کرد. درود و رحمت  

رضوان حق بر او باد که خود آیت رحمت حق بود و در راه احقاق حقوق بندگان 

 خدا دمی نیاسود.

جام می‌ و خون دل هر یک به کسی‌ دادند 


در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

با من بیا

 

 

 

 

آزادی  

 

 

 

با من بیا 

 

با من به آن ستاره بیا  

 

به آن ستاره ای که هزاران هزار سال  

 

از انجماد خاک و مقیاس های پوچ زمین ..... دورست  

 

و هیچ کس در انجا  

 

از روشنی نمی ترسد ...  


 

                      ( فروغ فرخزاد

   

قربانی عشق

  

 

 قربانی غریب چشمانت 

 

 

عید قربان است ای قربان چــشمان ســـــیاهت

باز گرد از کعبه چشمم روز و شب باشـد براهت

هیچ میدانی که شامم روشن است از یاد رویت

هیچ میدانی که روزم شب بود بی روی ماهــت

من ندانم با که دارد روی دل، جادوی چـــشمت

اینقدر دانم که ناز و نغمه خیـزد از نگاهـــــــــت

سالها شیر افکنی ها کردی ای اهوی وحـشی

وادی ایمن شــــده این روزها نخجـــیر گاهــــت

شور ان شیــــــرین دهان را دردل زمزم فکـندی

ای زلیخا وش که یوسف تشنه برگردد ز چاهــت

عقل را ویرانه کردی ، کعبه را بتــــــخانه کـردی

چیره بر معموره اســــلام شد ، گرد ســپاهــت

سیل اکنون در حریم کعبه می پیچد چو زلــــفت

کافری باشد چو من تا شوید ای کافر گناهــــت

با کـــراماتی کـه داری رو چـــرا در کعــــبه اری

قبله گاه عشـق شو تا کعبه اید در پناهــــــــت

شـــــاهد شوق افرینی ، دلنواز و دلنشــــینی

شیوه شیوا دلیلت ، خنده شـــــیرین گواهــــت

از صــــــفا و مهــــــربانی کعـــبه صاحــبدلانی

باش تا طوفی کنم مـن هم به گرد بارگاهـــــت

کام مشتاقان بر اور تا شـود مشکور سعـــــیت

ور به عــزت جا بــود در بارگاه پادشـــاهـــــــت

دلبرا با دردمـندان ناز کــــــن اما نه چــــــــندان

کز طلب گردد پـشیمان خواستار نیکخــــــواهت