آشنای یار

فرهنگی-اجتماعی-عرفانی

آشنای یار

فرهنگی-اجتماعی-عرفانی

راه سبز عاشقی

 

یا لطیف 

 

خدایا تنها با تو میگویم .....

 تویی که تنها پناهم در ناامیدی ها هستی

شروع کردم راه را

بی آنکه بدانم پایانش .....

الهی دستم بگیر

شانه ام را به تو تکیه میدهم

دیگر پای ایستادنم نیست

فرو می افتم و چشم می بندم

پروردگارا اندکی از صبوریت را بمن بده

تا در ابتدای راه ......

مایوس و خسته

فرو نمانم

خودت گفتی که ناامید از رحمتت..... کافر است

خداوندا

بر من مپسند

کافری را

به تو عشق می ورزم

در آغوشت آرام می گیرم

پناهم ده ..... خسته ام

بگذار دمی آرام گیرم

سپس با تکیه بر قدرتت

پا در راه می گذارم

سبز میشوم 

 

ای دل نـگفـتـمـت مـــرو از راه عــاشـقــی  

رفتی بسوز کاین همه آتش سزای توست 

 

   

آری دشمنان آزادی این مرز و بوم ......

مجازات عاشقی را در سینه های فرزندانمان

با سرب نشاندند  


دل نوشته ای از مرداد سال 88

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد